محل تبلیغات شما
اکبر عبدی همبازی مرحوم حسین پناهی، خاطره‌ای از همکار سابقش می‌گوید که خواندن آن خالی از لطف نیست.

 

اکبرعبدی می‌گوید: یک روز سر سریال بودیم.

 

هوا هم خیلی سرد بود . از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.

 

گفتم: حسین این جوری اومدی از خانه بیرون؟ نگفتی سرما می‌خوری؟!

 

گفت: کاپشن قشنگی بود نه؟ گفتم: آره.

 

گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سرراه یکی را دیدم که اون هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت.

 

ولی من فقط دوستش داشتم!

شاید در بهشت بشناسمت!

خاطره اکبر عبدی از حسین پناهی

سیاست از زبان چرچیل

  ,هم ,حسین ,دوستش ,ولی ,داشتم ,دوستش داشتم ,  گفت ,اکبر عبدی ,هم خیلی ,گفت من

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

همدلی فانوسی ها